شنبه ؛ 23 فروردين 1404
23 فروردين 1404 - 11:37
مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۴

یادداشت ها/ یک هیچ به نفع ما 

آمریکا از تحریم‌ها به عنوان اهرم فشار بر ایران اسلامی استفاده می‌کند و از آنجا که دشمنی آمریکا با ایران از ماهیت طرفین درگیر ریشه می‌گیرد و تمام‌نشدنی است، هرگز از اهرم تحریم دست بر نمی‌دارد. بنابراین اگر موضوع مذاکرات غیر‌مستقیم روز شنبه، با آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران است -که هست-‌ و پیش‌شرط ما لغو تحریم‌هاست -که چنین است-‌ از هم اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد که مذاکرات شنبه مانند مذاکرت غیر مستقیم قبلی، بی‌نتیجه می‌ماند.
کد خبر : 18765

تبیین:

کیهان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۴

نتیجه مذاکرات شنبه؛ یک هیچ به نفع ما 

حسین شریعتمداری
۱- « مذاکرات غیر‌مستقیم با آمریکا »، برخلاف کف و سوت غربگرایان و ذوق‌زدگی مدعیان اصلاحات، اتفاق تازه‌ای نیست، بلکه پیش از این هم بارها اتفاق افتاده است. به عنوان نمونه در ‌آوریل (اردیبهشت)۲۰۲۱ با «‌رابرت مالی»، در اگوست (شهریور) ۲۰۲۲ بار دیگر با رابرت مالی. موضوع هر دو مذاکره غیر‌مستقیم بارابرت مالی، برنامه هسته‌ای بوده است. در اگوست ۲۰۲۳ با «‌مک گورک‌» درباره آزاد‌سازی پول‌های بلوکه شده ایران و در می‌(خرداد) ۲۰۲۴ با «‌آبرام پیلی‌» و‌... گفتنی است که مذاکرات یاد شده به علت باج‌خواهی آمریکا و تاکید ایران بر تحقق شرایط خود، به نتیجه نرسیده بود. 
۲-‌ در جریان مذاکرات غیر‌مسقیم یاد شده نیز نظر حضرت آقا مانند امروز بر غیر قابل اعتماد بودن آمریکا بود، و اگرچه تلاش برای لغو تحریم‌ها را ضروری می‌دانستند ولی تاکید داشتند که لغو تحریم‌ها بر عهده آمریکاست و به آن تن نمی‌دهد و بر تلاش برای خنثی کردن تحریم‌ها تاکید می‌ورزیدند. ایشان در تیرماه ۱۴۰۳ و در دیدار رئيس و نمایندگان مجلس دوازدهم، می‌فرمایند؛ 
«‌ما می‌توانیم تحریم‌ها را با ابزارهای شرافتمندانه برطرف و بالاتر از آن، خنثی کنیم همچنان‌که بارها گفته‌ایم برداشتن تحریم‌ها دست ما نیست و باید برای رفع آنها تدبیر اندیشید اما خنثی‌سازی تحریم دست ما است و راه‌های خوبی هم برای آن وجود دارد که مسئولین دولتی برخی از آن راه‌ها را رفتند و آثار خوبی هم داشت که در این زمینه مجلس هم می‌تواند نقش‌آفرینی کند‌». 
۳- آمریکا به خوبی می‌داند که ایران در پی تولید سلاح هسته‌ای نیست (نمی‌خواهد نه آن که نتواند) و جلوگیری از تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران فقط بهانه‌ای برای تحریم‌هاست و نه، علت آن. «جورج فریدمن» مدیرکل «آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا» است او مشاور ارتش و دولت آمریکا در حوزه دفاع و امنیت ملی بود و مدت بیست سال نیز در کالج «دیکینسون» آمریکا علوم سیاسی تدریس می‌کرد. فریدمن در پاسخ به خبرنگار روزنامه آمریکایی «یو.اس.‌ای.‌تودی» که از وی درباره تنش هسته‌ای میان ایران و آمریکا سؤال کرده بود، می‌گوید؛ مشکل آمریکا با ایران مسئله هسته‌ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و دشمنی با آمریکا می‌توان بزرگ‌ترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه بود. این برای آمریکا الگوی قابل قبولی نیست! و بهار عربی را در پی داشته است. فریدمن این نکته را در کتاب «دهه آینده» نیز آورده است. (انتشار سال ۲۰۱۲‌). 
۴-‌ اسناد و شواهد فراوانی حکایت از آن دارند که آمریکا از کارآمدی حربه تحریم نا‌امید شده است و مذاکره را به عنوان اهرمی برای باج‌خواهی برگزیده است. 
بخوانید!
 دی ماه سال گذشته «ریچارد نفیو‌» که به معمار تحریم‌ها علیه ایران شهرت دارد، طی یادداشتی در نشریه آمریکایی «فارن افرز» از کارآمدی تحریم‌ها علیه ایران ابراز نا‌امیدی کرده و درباره حمله احتمالی به ایران نیز نوشته بود: «‌پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد. حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز بی‌اثر است، چرا که دانش هسته‌ای ایران بومی است و نه وارداتی‌». ریچارد نفیو تاکید می‌کند که «‌مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است‌» (مهار ایران و نه حل مشکلات‌! آنگونه که مدعیان اصلاحات بیان می‌کنند‌). 
۵- روز ۱۱ مهر ماه ۱۴۰۱، رهبر معظم انقلاب در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح درباره انگیزه دشمنان از فتنه‌انگیزی (پائیز ۱۴۰۱‌)می‌فرمایند:‌«آنچه بنده احساس می‌کنم، انگیزه‌ آنها این است که احساس می‌کنند کشور در حال پیشرفت به سمت قدرت همه‌جانبه است و این را نمی‌توانند تحمّل کنند، این را احساس می‌کنند، می‌بینند. می‌بینند که بحمدالله بعضی از گره‌های قدیمی در حال گشوده شدن است. البتّه کشور خیلی مشکل دارد، بر بعضی از این مشکلات سال‌ها گذشته، [امّا] حرکت جدّی‌ای وجود دارد برای برطرف کردن این مشکلات، برای گشودن این گره‌ها. حرکت به سمت پیشرفت را می‌بینند که شتاب گرفته در کشور، این واقعیّتی است. در همه‌ بخش‌ها یک حرکت شتابنده‌ای را انسان مشاهده می‌کند، احساس می‌کند، این را آنها هم احساس می‌کنند. آنها نمی‌خواهند این اتّفاق بیفتد. می‌بینند که کارخانه‌های نیمه‌تعطیل به کار افتاده، می‌بینند که دانش‌بنیان‌ها فعّال شده‌اند، می‌بینند که تولیدات پیشرفته در بعضی از بخش‌ها روزبه‌روز خود را دارد نشان می‌دهد، می‌بینند که کارهایی دارد انجام می‌گیرد که می‌تواند تهاجم تحریم را -که تنها اسلحه‌ دشمن فعلاً تحریم است- خنثی کند، این را مشاهده می‌کنند. برای اینکه این حرکت را متوقّف کنند، نشسته‌اند برنامه‌ریزی کرده‌اند‌».
۶- با توجه به نکته فوق که اسناد و نمونه و اعترافات فراوان دیگری هم از درستی آن حکایت می‌کند، آمریکا از تحریم‌ها به عنوان اهرم فشار بر ایران اسلامی استفاده می‌کند و از آنجا که دشمنی آمریکا با ایران از ماهیت طرفین درگیر ریشه می‌گیرد و تمام‌نشدنی است، هرگز از اهرم تحریم دست بر نمی‌دارد. بنابراین اگر موضوع مذاکرات غیر‌مستقیم روز شنبه، با آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران است -که هست-‌ و پیش‌شرط ما لغو تحریم‌هاست -که چنین است-‌ از هم اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد که مذاکرات شنبه مانند مذاکرت غیر مستقیم قبلی، بی‌نتیجه می‌ماند. 
و اما، بهره آمریکا از این مذاکره غیر‌مستقیم، ناکامی در تحمیل آرزوهای باج‌خواهانه خود است و آنچه برای ایران اسلامی می‌ماند، تجربه دیگری از اعلام غیر‌قابل اعتماد بودن آمریکا به افکار عمومی جهانیان است. از این روی از هم‌اکنون می‌توان نتیجه مذاکرات غیرمستقیم شنبه با آمریکا را «‌یک، هیچ به نفع ایران اسلامی رقم زد‌».

جوان/مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۴

عملیات ادراکی دشمن در بستر باج خواهی با مذاکره

عباس حاجی‌نجاری

دوگانه جنگ و مذاکره و باج خواهی از طریق مذاکره کلیدواژه‌ای است که این روز‌ها به محور اصلی عملیات روانی سران کاخ سفید و متحدانش و برخی رسانه‌ها در داخل و خارج که به پادوی کاخ سفید و رژیم صهیونیستی در برابر مردم ایران تبدیل شده‌اند، مطرح و در آن بر مذاکره با هدف توقف فعالیت‌های هسته‌ای، موشکی، نفوذ منطقه‌ای ایران و... تأکید دارند. 
 اگرچه هر یک از محور‌های مطرح شده در این روند نظیر توانمندی‌های هسته‌ای، قدرت موشکی و نفوذ منطقه‌ای در زمره مولفه‌های اصلی اقتدار ایران بوده و به عنوان خاری در چشم دشمنان مردم ایران تبدیل شده‌اند، اما آنچه فراتر از این مولفه‌ها به عنوان هدف اصلی دشمنان در نوع مواجهه با ایران مد نظر تصمیم سازان و تصمیم گیران در نهاد‌ها و مراکز اندیشه ورزی در کشور‌های سلطه است، شکست استقلال و عزت و صلابت نظام اسلامی است که در طی چهل و هفت سال گذشته متاثر از هدایت‌ها و رهبری‌های امامین انقلاب، هیبت و هژمونی قدرت‌های سلطه را شکسته و ایران را به عنوان مستقل‌ترین کشور به رخ جهانیان کشانده و به همین دلیل است که ترامپ با ادعای تلاش برای مذاکره مستقیم با ایران بنا دارد خود را به عنوان اولین رئیس‌جمهور امریکا جا بیندازد که توانسته است مستقیما با ایران مذاکره کند. 
درک این معنا آنگاه امکان پذیر است که روند تحولات تلخ تاریخ گذشته ایران و حتی نوع مواجهه ترامپ با برخی دیگر از کشور‌ها در شرایط کنونی مدنظر قرار گیرد، آنگاه که شاه مخلوع ایران برای کسب اجازه برای تغییر یک وزیر باید دو روز پشت در اتاق وزیر امریکایی معطل می‌ماند و در دوران کنونی نیز امثال محمد سلمان که در دوران اول ترامپ با وجود اینکه به لقب پر افتخار گاو شیرده (؟) ملقب شده بود، با هزینه کرد بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار از درآمد نفتی این کشور به کاخ سفید، توفیق ملاقات اول با ترامپ را کسب و در این مرحله نیز هزینه این توجه ترامپ به محمد سلمان برای ساکنان شبه جزیره عربستان هزار میلیارد فاکتور می‌شود. اگرچه ذلت‌پذیری‌ها به اینجا ختم نشده و رئیس‌جمهور بی‌ادب امریکا روز پنج‌شنبه گذشته مدعی می‌شود که برخی حاضرند بر سر تعرفه‌ها باسن او را ببوسند تا امریکا با آنها مذاکره کند. 
 در تحلیل تحولات منطقه و اصرار امریکا و رژیم صهیونیستی برای تهدید نمایی در برابر ایران که این روز‌ها با خبرسازی پیرامون برگزاری رزمایش ها، نقل و انتقالات نظامی در منطقه و ارسال تجهیزات برای صهیونیست‌ها و... به اوج خود رسیده است، رسانه‌های معاند و سرپل‌های داخلی آنها اصرار دارند رژیم صهیونیستی و امریکا را به دلیل جنایات بی‌حد وحصرشان در فلسطین و لبنان و... قدرتمند جلوه داده و موضع ایران و نیرو‌های جبهه مقاومت را ضعیف نشان دهند و نهایتاً ایران را به تسلیم و تمکین در برابر کاخ سفید وادار کنند. 
فارغ از آنکه به رغم جنایات گذشته این دو رژیم در این شانزده ماه و کشتار ده‌ها هزار زن و کودک فلسطینی ولبنانی، آنها به هیچ یک از اهدافشان نرسیده و امیدشان این است که در بستر این جنگ شناختی شکست هیبت و استقلال نظام اسلامی را نظاره گر باشند و متأثر از آن برای ایجاد فتنه داخلی برنامه‌ریزی کنند. 
ابعاد این مواجهه را که با بهره‌گیری از تکنیک‌های جنگ شناختی و عملیات ادراکی، صورت می‌گیرد و آنها تلاش می‌کنند تصویری تحریف‌شده از واقعیت‌های میدانی ایران ارائه داده و ذهنیت مردم ایران را تحت تأثیر القائات رسانه‌ای خود قرار دهند، به شرح زیر می‌توان برشمرد:
 ۱- بزرگنمایی تهدیدات نظامی و انتشار اخبار جعلی و جهت‌دار، برای ایجاد احساس اضطراب و ناامیدی در جامعه ایران؛ ۲- اعتبار زدایی از اقتدار وتوانمندی‌های ایران در پاسخگویی به تجاوزات احتمالی دشمن که گویا جمهوری اسلامی گزینه‌ای برای پاسخگویی ندارد! و این در حالی است که واکنش قاطع رهبر معظم انقلاب و مقامات نظامی کشور، به‌روشنی آمادگی ایران برای هر سناریویی را اثبات کرده و محاسبات اصلی آنها بر سر اقدام نظامی علیه ایران را برهم زده است؛ ۳- اعتبار‌سازی برای اقدامات و فشار‌های سیاسی واقتصادی کشور‌های متخاصم علیه مردم ایران؛ ۴- بی‌اعتبار‌سازی نهاد‌های قانونی با القای وجود اختلافات داخلی با تمرکز بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی، با هدف تضعیف اعتماد عمومی؛ ۵- دامن زدن به التهابات اقتصادی و جلوگیری از ایجاد ثبات در بازار‌های اقتصادی؛ ۶- بی‌اعتبار‌سازی رسانه ملی ودیگر رسانه‌های داخلی همراه با نظام و مردم ایران با انتشار اخبار جعلی؛ ۷- تفرقه افکنی وایجاد شکاف میان مردم وحاکمیت و ۸- بستر‌سازی برای ایجاد فتنه داخلی برای درگیر‌سازی ایران با مسائل داخلی و پذیرش شرایط دشمن در شرایط تشدید تهدیدات بیرونی.
بر این فهرست اگرچه موارد دیگری از اهداف جنگ رسانه‌ای وعملیات روانی دشمن می‌توان افزود، اما فراتر از ابعاد میز مذاکره و... در شرایط کنونی آنچه بیشتر اهمیت دارد، روایتگری هوشمند، پاسخ مستدل به تحریف‌ها و القائات رسانه‌های معاند، برای اعتماد‌سازی در داخل و بهره‌گیری از دیپلماسی رسانه‌ای فعال و ارتباط مستمر با افکار عمومی داخلی و خارجی و... ابزار‌هایی هستند که می‌توانند موقعیت جمهوری اسلامی را در برابر این جنگ ادراکی و عملیات رسانه‌ای و روانی غرب مستحکم و دشمن را در این مواجهه پیچیده ناکام سازند.

جام جم/مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۴

پروژه آمریکا، تجزیه کل منطقه است

​​​​​​​دکتر یحیی غدار

آمریکا نقشه‌راه تصمیم نهایی برای حذف حزب‌الله در لبنان و جریان مقاومت در کل منطقه را اتخاذ کرده است و حتی مایلند نه‌فقط موجودیت نظامی، بلکه به موجودیت سیاسی حزب‌الله نیز پایان بخشند و این را برای جریان‌های مقاومت در کل منطقه تعمیم بدهند.

این، در واقع یک جرم و جنایت علیه ملت لبنان محسوب می‌شود، زیرا مقاومت یعنی ملت لبنان و نیمی از جمعیت لبنان حامی جریان مقاومت است. طبعا این جنایت مطلقا نمی‌تواند تداوم داشته باشد، زیرا تاکنون مقاومت با آرامش مسائل را دنبال کرده و بر دولت لبنان که ادعا کرده می‌تواند مرز‌های کشور را حفظ و اسرائیل متجاوز را عقب براند حساب باز کرده است. این در حالی است که روزانه تعدادی از جوانان ما به دست دژخیمان صهیونیست به شهادت می‌رسند و شهر‌ها در اثر بمباران‌ها دچار ویرانی می‌شوند. البته این امر استمرار نخواهد یافت و مقاومت روزی در عمل نشان خواهد داد که چگونه مقابل این تجاوزات خواهد ایستاد. پروژه آمریکایی‌ها تجزیه کل منطقه است و از سوریه شروع کردند و بخش جنوب رودخانه لیتانی را به نفع رژیم صهیونیستی جداسازی خواهند کرد. آنها در این زمینه با کمال پررویی و وقاحت از طرح تجزیه منطقه سخن می‌گویند و وظیفه ماست که در قبال این پروژه خطرناک هوشیاری خود را حفظ کرده و به مقابله با آن با یاری خداوند برخیزیم. چنانچه تاکنون در قبال این تجاوزات ایستادگی دلاورانه داشتیم و درس‌های مهمی را در زدوخورد‌های میدانی به آنها دادیم. چندان نخواهد گذشت که این روز خواهد آمد که این درس‌ها را بار دیگر به آنها بدهیم.

 رسالت/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۴

مذاکره با خاطرات نیمه‌تمام

مسعود پیرهادی
بار دیگر سخن از مذاکره است؛ نه برای نخستین‌بار، و بی‌گمان نه برای واپسین‌بار. تجربه پرزخم ما با ایالات متحده، فقط مربوط به ۴۷ سال گذشته نیست. از کودتای ۲۸ مرداد که بنا داشت چراغ ملی شدن نفت را خاموش کند، تا وعده‌های برجام که نه تنور اقتصاد را گرم کرد و نه سایه تحریم را برداشت، تاریخ ما پر است از گفت‌وگوهایی که نابرابر آغاز شد و نابرابرتر تمام.
مگر باور نداریم که: «وَلَنْ تَرْضىٰ عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَٰرىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»؟
و مگر ما بارها و بارها به قیمت لبخند دشمن، گامی به عقب برنداشتیم؟ لبخندی که بوی خنجر می‌داد.
اما مذاکره، فی‌نفسه بد نیست. حتی امامی که فرمود «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»، در نامه‌اش به گورباچف، دعوت به تأمل و گفت‌وگو داشت.
مشکل آن‌جاست که ما گاهی آن‌قدر مشتاق لبخند بودیم که چشم بر دندان تیز دشمن بستیم و آن‌قدر از تلخی جنگ خسته بودیم که به شهدِ سراب قناعت کردیم.
دشمن، دشمن است؛ چه در میدان، چه در میز مذاکره. این یعنی:
گرگ اگر در پوست میش آمد، هنوز هم گرگ است.
در عین حال، ما موظف به تدبیر و عزتمندانه زیستنیم. قرآن، گاهی حکم جهاد می‌دهد، گاهی حکم صلح؛ اما در هر دو، عزت را شرط می‌گذارد:
«وَلَا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»
ما مأمور به امیدیم، نه به خوش‌خیالی.
تجربه اگر معلمی وفادار باشد، می‌گوید که اعتماد، اگر بی‌حساب باشد، نامش ساده‌لوحی‌ست. و اعتمادسازی، اگر فقط از جیب ما خرج شود، اسمش تسلیم است، نه تعامل.
امروز باید با چشم باز وارد هر مذاکره‌ای شد؛ نه با پیش‌فرض شکست، نه با رؤیای فتح‌الفتوح. با واقع‌بینی. با حافظه تاریخی و با این یقین که:
هر که با گرگ رود، پوست خود آویزد بر دار مذاکره‌ای که پشتش مقاومت است، شرافت می‌آورد. اما مذاکره‌ای که پشتش دل‌زدگی و تسلیم است، حتی نان هم نمی‌آورد.
باید دید این‌بار، کدام مسیر انتخاب می‌شود.
امید هست؛ اگر که حافظه‌مان را با حافظ‌خوانی اشتباه نگیریم
رهبر معظم انقلاب، مذاکره را نه تابو دانسته‌اند و نه راه نجات مطلق. ایشان از سال‌ها پیش، مذاکره را ابزار می‌دانند، نه هدف. از «نرمش قهرمانانه» در سال ۱۳۹۲ گفتند، اما همان‌جا هم تأکید کردند که این نرمش باید قهرمانانه باشد، نه از سر ضعف. در همان سال، هشدار دادند که آمریکا «غیرقابل اعتماد» است و باید خطوط قرمز حفظ شود. بعدها، با مشاهده عملکرد آمریکا در برجام، فرمودند: «نتیجه مذاکره با آمریکا را دیدیم»؛ و باز هم باب مذاکره را نبستند، اما آن را مشروط به تضمین واقعی، عمل متقابل و پرهیز از خوش‌بینی کردند. این سیر تطور، نه نشانه تزلزل، که نشانه پختگی یک نگاه راهبردی است؛ نگاهی که می‌خواهد عقلانیت را قربانی احساسات نکند.
اما مذاکره با قدرتی که خود را قیّم جهان می‌داند، آداب خاصی می‌طلبد. او زبان تعارف نمی‌فهمد، منطق را فقط وقتی می‌پذیرد که پشتش قدرت باشد، و عهد را فقط وقتی محترم می‌شمارد که در قبالش هزینه ببیند. در برابر چنین طرفی، ساده‌باوری خطرناک‌تر از تقابل است. قرآن در ماجرای موسی و فرعون، آداب سخن گفتن با قلدران را آموخته: نه با التماس، نه با توهین، بلکه با اقتدار توأم با حجت. آن‌جا که می‌فرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ» یعنی نرم بگو، اما آن‌قدر قوی باش که طرف بفهمد اگر نترسد، دست‌کم به فکر فرو برود.
خداوند متعال به همه خادمان کشور، توفیق مضاعف عنایت کند و آنها را عالم به تکالیف و عامل به آنها قرار دهد.

 

خراسان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۴

سرمایه‌گذاری برای تولید؛ بایدها و نبایدها!

سید جلال فیاضی 

سال ۱۴۰۴ به «سرمایه‌گذاری برای تولید» نام گذاری شده است؛ اما متاسفانه مردم ما از عملکرد دولت ها، مجالس و قوه قضاییه در دوره های مختلف برای تحقق نام گذاری سال‌ها دل خوشی ندارند. نام گذاری سال‌ها تنها در بنرهای تبلیغاتی، سربرگ نامه های اداری و سخنرانی  مسئولان  خودنمایی کرده است و از تلاش برای تحقق آن ها و ارائه گزارش از عملکرد قوای کشور خبری در دست نیست.
از حدود ۱۷ سال پیش که با  «سال نوآوری و شکوفایی» آغاز شده، پاسخگویی قوای کشور در مورد عملکردشان در دسترس نیست؛ الگوی مصرف اصلاح نشده( ۸۸ )همت و کار مضاعف رخ نداده است( ۸۹) از جهاد اقتصادی برای تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی خبری نیست( ۹۰ و ۹۱)  حماسه اقتصادی نداشته ایم (۹۲) عزم ملی و مدیریت جهادی در اقتصاد و فرهنگ همچنان حلقه مفقوده است(۹۳)  همدلی و همزبانی دولت و ملت با کاهش سرمایه اجتماعی آسیب دیده(۹۴) اقدام و عمل برای اقتصاد مقاومتی و تولید و اشتغال رخ نداد(۹۵و ۹۶) حمایت از کالای ایرانی با استمرار قاچاق کالا در محاق است( ۹۷) رونق و جهش تولید از پشتیبانی‌ها و مانع‌زدایی‌ها بی‌بهره است و دانش‌بنیان و اشتغال آفرین نشد (۱۴۰۱،۹۹،۹۸و۱۴۰۲) مهار تورم و رشد تولید با مشارکت مردم همچنان حلقه مفقوده اقتصاد کشور است (۱۴۰۲ و ۱۴۰۳) و اکنون سال سرمایه‌گذاری برای تولید آغاز شده است.
البته بی‌توجهی به اسناد بالادستی در ارکان کشور یک بیماری مزمن و مستمر است.  در یادداشت قبلی از عدم‌ موفقیت در تحقق نخستین چشم انداز ۲۰ ساله کشور و برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه گفتم و علل اصلی این ناکامی‌ها را تحریم خارجی و داخلی دانستم. اکنون همین دو عامل را در زمینه سرمایه‌گذاری برای تولید مورد کنکاش قرار خواهم داد :

۱-سرمایه‌گذاری خارجی:
شاید یکی از مهم‌ترین راهکارهای رشد و توسعه کشور جذب سرمایه‌گذاری خارجی باشد. سرمایه‌گذاری خارجی علاوه بر امکان انتقال فناوری می‌تواند به یکی از مؤلفه‌های امنیت کشور تبدیل شود. چرا که کشورهای سرمایه‌گذار برای امنیت سرمایه خود ارتباطات خود را با کشور مستحکم خواهند کرد. مهم‌ترین مانع سرمایه‌گذاری خارجی تحریم‌های ظالمانه و لیست سياه FATF است. با شروع مذاکره ایران و آمریکا  (البته غیرمستقیم) از امروز شاید بسترهای لازم برای رفع تحریم ها البته با حفظ منافع ملی کشورمان  فراهم شود.در مورد این دور از مذاکرات در عمان سه نکته مهم قابل تامل است: اول این که این مذاکره دو جانبه است و کشورهایی که برخی از آن ها در مذاکرات پیشین نقش پلیس بد و تخریبی ایفا می کردند دیگر حضور ندارند دوم این که مسئول تیم مذاکره کننده ایران عضو ارشد و کلیدی مذاکرات قبلی است و لذا تجربیات دوره های قبل هم در این دوره موثر خواهد بود و بالاخره نکته سوم این که مردم انتظار دارند کاسبان تحریم و چهره ها و جریان های سیاسی متوهم از تضعیف تیم مذاکره دست بردارند و به تخریب، کارشکنی و اقدامات ‌ضد دیپلماسی خود پایان دهند.اما لیست سیاه FATF  اگرچه از نوع تحریم خارجی است اما از جنس تحریم داخلی محسوب می شود چرا که سال‌هاست این موضوع در دستور کار ارکان کشور قرار داردو اکنون نیز برای دومین بار پیوستن به دورکن مهم آن یعنی CFT و پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت خاک می‌خورد!

۲. سرمایه‌گذاری ایرانیان خارج از کشور
یکی دیگر از ابعاد سرمایه‌گذاری، جذب سرمایه‌های ایرانیان خارج از کشور است. واقعیت آن است که در سال‌های اخیر به دلیل برخی سیاست‌های نادرست فرار سرمایه از کشور قابل توجه بوده است؛ خرید املاک در ترکیه و دبی، مهاجرت برخی صاحبان ایده و سرمایه و حتی شرکت‌های دانش بنیان این واقعیت را نشان می‌دهد وضرورت برنامه‌ریزی برای مهاجرت معکوس سرمایه‌های ایرانیان خارج از کشور را اجتناب ناپذیر می کند. در این مورد هم بخشی از موانع این مهاجرت معکوس متوجه تحریم‌های خارجی و بخشی از آن مربوط به تحریم‌های داخلی است.

۳-سرمایه‌گذاری بخش خصوصی
تردیدی نیست که بخش خصوصی ایران نجیب‌ترین بخش خصوصی در جهان است. کسانی که به‌رغم تحریم خارجی و داخلی سرمایه خود را در داخل کشور به تولید اختصاص دادند و مردانه با موانع شکننده مواجه شدند. عشق به وطن آن ها را در کشور ماندگار کرده و هنوز هم علاقه مندبه سرمایه‌گذاری هستند؛ اما دو عامل اصلی پیش گفته همچنان برای آن ها نیز نگران کننده است .انتظار می‌رود قوای کشور برای حذف تحریم‌های داخلی از طریق: مقررات زدایی، ایجاد امنیت سرمایه‌گذاری، ایجاد زیرساخت‌های مورد نیاز و حل مشکل ناترازی های انرژی کشور،اصلاح نظام پیچیده و فسادآفرین اداری ،اصلاح روند صدور مجوز و حذف امضاهای طلایی، پایان دادن به رقابت شرکت‌های دولتی و حاکمیتی با بخش خصوصی از طریق واگذاری آن ها، حل مشکلات بیمه و مالیات و ریشه کنی و  برخورد قاطعانه با رانت، فساد، تبعیض، پارتی و رابطه در نظام اداری، رفع موانع سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را در دستور کار خود قرار دهند.

۴. جذب سرمایه‌های خرد
یکی دیگر از ابعاد سرمایه‌گذاری جذب سرمایه های خرد برای تولید است.  این مهم از سه شیوه بورس و تشکیل شرکت‌های سرمایه گذاری و تعاونی میسر است. اما متاسفانه بورس در کشور ما دچار چالش‌های جدی‌ است و به نظر می‌رسد بیشتر این چالش‌ها مدیریتی و سیاسی باشد. البته کسانی که می‌خواستند سه روزه مشکل بورس را حل کنند معاون رئیس جمهور هم شدند اما ایده خود را به رئیس جمهور فقید ارائه ندادند!
شرکت‌های سرمایه گذاری و تعاونی هم متاسفانه پیشینه خوبی ندارند و عمدتاً با مشکل مواجه هستند و در این زمینه بازنگری در مقررات و ضوابط شرکت‌های سرمایه گذاری و تعاونی‌ها ضروری به نظر می‌رسد. اما مهم‌ترین عامل سوق دادن سرمایه‌های خرد به سمت تولید تثبیت ارزش پول ملی است. تا زمانی که ارزش  پول ملی دچار ریزش مستمر است سرمایه‌های خرد به سمت طلا و دلارسرازیر می‌شوندو تولید از آن ها بی بهره می‌ماند.
از دولت هم برای سرمایه‌گذاری برای تولید توقعی  نیست چون بعید به نظر می رسد برای آن بودجه کافی داشته باشد اما دولت می تواند با واگذاری پروژه های نیمه تمام تولیدی که کم هم نیستند از طریق یک ساز و کار غیررانتی به اشخاص صاحب صلاحیت، نه صاحب قدرت،رابطه و قبیله، هم هزینه های نگهداری پروژه های نیمه تمام را از دوش دولت بردارد هم سرمایه‌گذاری برای تولید را رونق بخشد. انتظار می‌رود قوای کشور امسال برای تحقق نام گذاری سال از سوی رهبر انقلاب کمربندها را محکم ببندند و همه توان و تلاش خود را به کار گیرند . البته لازم است که در ابتدای سال گزارشی از وضعیت سرمایه‌گذاری برای تولید_ به ویژه در سه سال اخیر- ارائه داده و هر سه ماه یکبار گزارش عملکرد خود را به اطلاع مردم برسانند

وطن امروز/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۴

کلاه‌قرمزی با برچسب چینی!

سمیه خلیلی

دور جدید تنش‌های تجاری میان ایالات متحده و چین، با افزایش افسارگسیخته تعرفه‌های گمرکی از سوی دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ماجراجوی ایالات متحده، وارد مرحله‌ای به غایت خطرناک شده است. این اقدام که با هدف نخ‌نمای «حمایت از صنایع داخلی آمریکا»، کاهش کسری موهوم تجاری و به زعم ترامپ، «بازگرداندن عظمت خیالی به آمریکا» انجام می‌شود، با واکنش‌های گسترده بین‌المللی، هشدارهای دلسوزانه کارشناسان اقتصادی و تمسخر آشکار و بجای طرف چینی روبه‌رو شده است. پکن در اقدامی طنزآمیز و البته عمیقا سیاسی، پیام خود را نه با موشک و تحریم، که با یک «کلاه قرمز» ارسال کرده است؛ کلاهی که در ظاهر، نماد کارزار «آمریکا را دوباره عظمت ببخشیم» است اما در پشت برچسب تولید، با حروف برجسته‌ای نوشته شده: ساخت چین. افزایش تعرفه‌ها بر کالاهای وارداتی از چین، در واقع تازه‌ترین فصل از یک رشته اقدامات تجاری ابلهانه است که ترامپ از زمان روی کار آمدن در پیش گرفته است. او که گویی درکی از مبانی اولیه اقتصاد بین‌الملل ندارد، همواره از کسری تجاری آمریکا با چین انتقاد کرده و تعرفه‌ها را به عنوان ابزاری برای فشار بر پکن و تغییر توازن تجاری به نفع واشنگتن می‌داند. این در حالی است که منتقدان، دلسوزان و اقتصاددانان برجسته بر این باورند این سیاست، نه‌تنها به اهداف شوم مورد نظر دست نخواهد یافت، بلکه به اقتصاد آمریکا و جهان نیز آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد خواهد کرد.
* ترامپ، تعرفه و توهم استقلال اقتصادی
در بحبوحه‌ رقابت‌های انتخاباتی ۲۰۲۴ دونالد ترامپ بار دیگر از همان دفترچه سیاست‌گذاری سال ۲۰۱۶ استفاده کرد: ملی‌گرایی اقتصادی، مقابله با چین و ترویج «صنعت آمریکایی». او در سخنرانی اخیرش اعلام کرد در صورت پیروزی در انتخابات، تعرفه‌ای ۶۰ درصدی بر واردات کالاهای چینی اعمال خواهد کرد و واردات از سایر کشورها نیز بدون استثنا با مالیات سنگین مواجه خواهد شد. اما این رویکرد که با عنوان «حمایت از کارگر آمریکایی» مطرح می‌شود، واقعا تا چه اندازه به نفع اقتصاد ایالات متحده است؟ آیا می‌توان زنجیره تأمین جهانی را نادیده گرفت و در عصر هم‌پیوستگی اقتصادی، به استقلال کامل رسید؟
بسیاری از کارشناسان اقتصادی معتقدند سیاست‌های تعرفه‌ای ترامپ، نه‌تنها تورم را در داخل آمریکا افزایش می‌دهد، بلکه قدرت خرید مصرف‌کنندگان آمریکایی را نیز کاهش خواهد داد. افزایش قیمت کالاهای وارداتی، از اسباب‌بازی و پوشاک گرفته تا لوازم‌خانگی و تلفن‌های همراه، فشار اقتصادی مستقیمی بر طبقات متوسط و پایین خواهد آورد؛ همان طبقه‌ای که ترامپ مدعی حمایت از آنهاست. بسیاری از اقتصاددانان، اقدام ترامپ در افزایش تعرفه‌ها را «خودزنی» و «شلیک به پای خود» توصیف می‌کنند. افزایش هزینه‌های واردات، به معنای افزایش سرسام‌آور قیمت کالاهای مصرفی برای شهروندان آمریکایی است. از آنجا که بخش قابل توجهی از کالاهای مورد نیاز مردم آمریکا، از جمله پوشاک، لوازم الکترونیکی و اسباب‌بازی‌ها، از چین وارد می‌شود، این افزایش قیمت‌ها می‌تواند فشار کمرشکنی را بر بودجه خانوارها بویژه خانوارهای کم‌درآمد و طبقه متوسط رو به زوال وارد کند. علاوه بر این، افزایش تعرفه‌ها، قدرت رقابت شرکت‌های به احتضار درآمده آمریکایی را نیز در بازارهای جهانی کاهش می‌دهد. بسیاری از این شرکت‌ها برای تولید محصولات خود، به قطعات و مواد اولیه وارداتی از چین وابسته‌اند. افزایش قیمت این مواد اولیه، هزینه تولید را بالا برده و در نتیجه، قیمت تمام‌شده محصولات آمریکایی افزایش می‌یابد. این امر توانایی رقابت این شرکت‌ها را در برابر رقبای خارجی بویژه در کشورهایی که تعرفه‌های پایین‌تری دارند و از عقلانیت اقتصادی بیشتری بهره می‌برند، بشدت تضعیف می‌کند.
* پاسخ چین: یک کلاه‌قرمز، هزار حرف ناگفته
در چنین فضایی، واکنش چین به شکل یک تصویر ساده و در عین حال نیش‌دار منتشر شد: کلاه معروف کمپین ترامپ با برچسبی که حکایت از محل تولید آن دارد؛ چین. رسانه‌های وزین چینی از جمله گلوبال تایمز با تیترهایی طعنه‌آمیز نوشتند «حتی میهن‌پرستی ترامپ هم ساخت چین است!» 
این واکنش، تنها یک شوخی رسانه‌ای نیست، بلکه پاسخی هوشمندانه به استراتژی شکست‌خورده‌ ترامپ در جنگ تجاری قبلی‌اش با پکن در سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۰ است. چین با یادآوری اینکه حتی نمادهای ملی‌گرایی ترامپ وابسته به تولیدات کارخانه‌های چینی است، توانست عمق وابستگی اقتصاد آمریکا به زنجیره جهانی را به رخ بکشد.
* تأثیرات جهانی یک بازی دو سر باخت
افزایش تعرفه‌ها فقط یک جنگ دوجانبه میان چین و آمریکا نیست، بلکه موج آن به سرعت به اروپا، آمریکای لاتین و سایر اقتصادهای وابسته به صادرات سرایت خواهد کرد.
 پیش از این، اتحادیه اروپا هشدار داده بود در صورت اعمال تعرفه‌های جدید از سوی واشنگتن، اقدامات متقابلی اتخاذ خواهد کرد. در چنین شرایطی، احتمال شکل‌گیری جنگ تعرفه‌ای چندجانبه‌ای وجود دارد که تنها نتیجه‌اش رکود در تجارت جهانی و بی‌ثباتی در بازارهای مالی خواهد بود.
از سوی دیگر، کشورهایی چون مکزیک و ویتنام که در جنگ تجاری قبلی به ‌عنوان جایگزین چین در صادرات به آمریکا مطرح شده بودند، اکنون نیز در تیررس تعرفه‌های ترامپ قرار گرفته‌اند. چنین رویکردی، نه‌تنها به شرکای تجاری آسیب می‌زند، بلکه تصویر آمریکا به ‌عنوان شریک قابل ‌اعتماد را نیز خدشه‌دار می‌کند.
* واقعیت پشت شعار: آیا «عظمت» قابل واردات است؟
پاسخ چین به ‌ظاهر یک شوخی تصویری بود اما در واقع، سوالی عمیق را مطرح می‌کند: اگر عظمت آمریکا، همان‌طور که ترامپ تبلیغ می‌کند، با پوشیدن یک کلاه قرمز تحقق می‌یابد، پس چرا این کلاه باید در شهری کوچک در استان جیانگ‌سو تولید شود؟ آیا این واقعیت اقتصادی نشان نمی‌دهد شعارهای ملی‌گرایانه نمی‌تواند وابستگی ساختاری اقتصاد آمریکا به تولید جهانی را پنهان کند؟
واقعیت این است که بزرگ‌ترین شرکت‌های فناوری، پوشاک، خودروسازی و لوازم الکترونیکی آمریکا بشدت وابسته به زنجیره‌های تأمین در جنوب شرق آسیا، چین، هند و سایر نقاط جهان هستند. قطع این زنجیره‌ها نه‌تنها امکان‌پذیر نیست، بلکه در نهایت به ضرر تولید داخلی نیز تمام خواهد شد.
* کنایه‌ای از جنس کلاه
سیاست اقتصادی ترامپ، بار دیگر در قالب شعارهای بلندپروازانه، تصمیم‌های تهاجمی و نمایش‌های تبلیغاتی ظاهر شده است اما واکنش هوشمندانه و گزنده چین، با یک تصویر ساده، تمام این ادعاها را به چالش کشیده است.
در جهانی که اقتصاد آن به‌هم‌تنیده و چند‌لایه است، هیچ کشوری نمی‌تواند به تنهایی و با ابزارهای قرن نوزدهمی چون تعرفه و ممنوعیت، عظمت را بازآفرینی کند. تصویر کلاه قرمز «ساخت چین»، نماد شکست سیاستی است که می‌خواهد جهان را با دیوار تعرفه‌ای از نو تعریف کند اما حتی ابزار تبلیغاتی خودش را نمی‌تواند از آن سوی مرزها بی‌نیاز کند.
این کلاه، فقط کلاه نیست؛ استعاره‌ای است از تمام وعده‌های توخالی، وابستگی‌های پنهان و سیاستی که زیر نقاب ملی‌گرایی، واقعیت جهانی‌شده امروز را انکار می‌کند.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات